چرا حوصله درس خوندن ندارم ۲
تا حالا پیش اومده که پشت میزت نشستی، کتابها دور و برته، ولی یه جوریه که حال و حوصله درس خوندن نداری؟ این احساس که هر کار دیگه ای انگار بهتر از درس خوندنه، مثل اینه که یه صدایی اروم توی سرت داره میگه ‘برو بیرون، با دوستات بگرد، فیلم ببین، گوشی برادار ببین چه خبره، اصلا برو در یخچال باز کن یه چیزی بخور فقط نشین درس بخون’.
میدونی چیه؟ این اصلا عجیب نیست. همهمون گاهی اوقات این حس رو داریم. انگار یه نیروی نامرئی داره ما رو از کتابهامون دور میکنه و بعد همون لحظهای که میخوایم شروع کنیم به خوندن، هزار تا فکر دیگه توی ذهنمون شروع به رژه رفتن میکنه.
آره دقیقا دارم از اون لحظاتی حرف میزنم که انگار همه چی به جز درس خوندن جذاب و هیجانانگیز به نظر میرسه. انگار که تمام دنیا میخواد تو رو از اون کتاب جدا کنه. اما نگران نباش، این مشکلیه که هممون باهاش دست و پنجه نرم میکنیم.
این همون نداشتن حس درس خوندنه که بعضی وقتا بهمون فشار میاره، یعنی میدونیم کار درست چیه اما نمیتونیم انجامش بدیم، قبول داری باید یه راهی براش پیدا کنیم، نه؟
اما قبل پیدا کردن راه حل اصلا باید بدونیم چرا به همچین وضعی میوفتیم؟ علتش چیه؟ بیا تا اصلی تریناشو بهت بگم
۱.خستگی جسمی و ذهنی:
میدونی، وقتی حس میکنیم خستهایم، چه جسمی چه ذهنی، انگار همه چیز سختتر میشه. فکر کن، بعد از یه روز طولانی و پر استرس، چقدر سخته بخوای بشینی پای درس و مشق. این خستگی جسمی و ذهنی میتونه باعث شه که حتی فکر کردن به درس خواندن هم اعصاب ادمو خورد کنه و مقاومت بیشتری ایجاد کنه، مثلا دیدی با خودت میگی اه الانم باید برم درسای کوفتی رو بخونم!
توی روزهایی که پر کاری، شاید حتی سرت درد کنه یا احساس کنی انرژیت کاملا ته کشیده. این مواقع، مغزمون هم مثل بدنمون خستهس و نمیتونه روی چیزهای پیچیده مثل درس خوندن خوب تمرکز کنه. حتی ممکنه حس کنیم که هرچی میخونیم خوب وارد مغزمون نمیشه، یا نمیتونیم درست درسا رو متوجه بشیم و حفظ کنیم.
پس اگه دفعه بعد احساس خستگی کردی و دیدی حوصله درس خوندن نداری، یادت باشه این کاملا طبیعیه. گاهی اوقات بهترین کار اینه که به خودت استراحت بدی، یکم بخوابی، یه فنجون چای بخوری یا کمی پیادهروی کنی تا انرژیت دوباره برگرده و بتونی با تمرکز درس بخونی، چون به هر حال بی حوصله درس خوندن هم ساعت زیادی ازت میگیره هم اون بازدهی که باید بده رو نمیده.
۲.عدم علاقه به موضوع:
راستش رو بخوای، حتی وقتی در مورد یه موضوعی که بهش علاقه نداریم حرف میزنیم، انگار همه چیز دوبرابر سختتر میشه. چه برسه به درس خوندن. فکر کن، وقتی کتاب یا جزوهای رو باز میکنی که موضوعش اصلا به دلت نمیشینه، انگار هزار تا دلیل پیدا میکنی برای اینکه نخونیش.
مثلاً وقتی با درسی مواجه میشی که ازش خوشت نمیاد، ممکنه احساس کنی که زمان اصلا پیش نمیره، یا اینکه هر خطی که میخونی، باید با خودت کلنجار بری تا متوجهش بشی به هر حال مغزه دیگه داره مقاومت میکنه. اینجور وقتا انگیزه و حوصله واسه درس خواندن کلا کم میشه، چون ذهنمون دائم دنبال بهونهای میگرده تا از خوندن فرار کنه.
حالا ببین، این کاملا طبیعیه که از همه درسها خوشمون نیاد. ولی یادت باشه، گاهی وقتا باید خودمون رو مجبور کنیم که از این مرحله رد شیم. شاید سخت باشه، ولی وقتی بتونیم خودمون رو برای خوندن اون درسهای کمتر دوستداشتنی ترغیب کنیم، اون وقته که میتونیم به خودمون ببالیم که یه قدم بزرگ به سمت هدف اصلیمون برداشتیم. پس اگه داری با یه درسی دست و پنجه نرم میکنی که خیلی به دلت نمیشینه، به خودت یادآوری کن که این فقط یک قسمت از مسیره و تموم میشه و تهش تو میمونی و هدفی که با تمام وجود دوسش داری.
۳.فشار زیاد برای رسیدن به نتیجهای خاص:
راستش رو بخوای، وقتی یه فشار زیادی روی دوشمونه تا به نتیجه خاصی برسیم، بعضی وقتا انگار همه چیز یه دفعه سنگین و طاقتفرسا میشه. مثل اینه که داری برای یه امتحان سخت آماده میشی یا یه پروژهای داری که تاریخ تحویلش داره نزدیک میشه، و همین فکر که ‘باید موفق بشم’، ‘نباید شکست بخورم’، خودش میتونه یه فشار عجیبی روی آدم بذاره. معمولا هم این حالت وقتی پیش میاد که تو یه رقابتی هستیم یا وقت محدودی واسه رسیدن داریم.
این فشار، مثل یه غول نامرئی میمونه که هر بار میخوای درس بخونی، روی دوشت سنگینی میکنه. این حس که ‘باید عالی باشم’ یا ‘نمیتونم هیچ اشتباهی بکنم’، میتونه حوصله و انگیزهت رو کاملا از بین ببره. چون به جای اینکه روی یادگیری تمرکز کنی، دائم نگران نتایجی هستی که باید به دست بیاری.
پس اگه احساس میکنی که فشار واسه رسیدن به نتیجه داره بیحوصلگی و بیانگیزگی واست ایجاد میکنه، یادت باشه که خودت رو با هیچکس دیگهای مقایسه نکنی. هر کسی ریتم و سرعت یادگیری خودش رو داره. بیشتر روی پروسه یادگیری تمرکز کن تا فقط روی نتیجه. و یادت باشه، گاهی وقتها بهترین کار اینه که یه قدم کوچیک برداریم و به خودمون فرصت نفس کشیدن بدیم.
۴.روش مطالعه نامناسب و شکست های گذشته:
حالا بذار یه چیزی بهت بگم در مورد روش مطالعه ی غلط و اینکه چطور میتونه همه چیز رو خراب کنه. مثل اینه که داری سعی میکنی با روشی که برات کار نمیکنه، کوهی از اطلاعات رو بخونی و یاد بگیری. مثلاً، فرض کن برای یکی فقط خوندن جزوه کافیه و کارشو راه میندازه چون سر کلاس خوب گوش داده یا معلم خوبی داشته، ولی برای تو شاید نیاز به ویدئوهای آموزشی داشته باشی چون مثلا معلمت درست و حسابی درسو واستون جا ننداخت یا هرچی. وقتی روش درس خوندنت با سبک یادگیریت و پیشینه ای که تو اون درس داری مچ نباشه، همه چیز سخت و خستهکننده میشه.
و اینجا شکستهای گذشته هم اضافه میشن. ببین، وقتی قبلاً تجربه شکست داشتیم، مغزمون یاد میگیره که ‘این دفعه هم همون اتفاق میافته’. این باعث میشه که حتی قبل از اینکه شروع کنیم، احساس بیحوصلگی و نگرانی و کمبود انگیزه کنیم. انگار یه صدای توی سرمون داره میگه ‘دوباره شکست میخوری، پس چرا تلاش کنی؟’.
پس اگه داری با همچین وضعی دست و پنجه نرم میکنی، اولین قدم اینه که بفهمی هر کسی سبک یادگیری خاص خودش رو داره. شاید لازم باشه روشهای مختلف رو امتحان کنی تا ببینی کدومش برات بهتر کار میکنه. و همچنین، یادت باشه که شکستهای گذشته فقط قسمتی از مسیر یادگیری هستن. هر بار که شکست میخوری، در واقع داری یاد میگیری که چطور دفعه بعد بهتر عمل کنی. پس، خودت رو بابت اون شکستها سرزنش نکن و به جایش به فکر یادگیری و رشد باش.
۵.نیازهای احساسی نادیده گرفته شده:
نکتهای که خیلی وقتها فراموش میکنیم اینه که احساسات و حالات عاطفیمون روی همه چیز تأثیر میذارن، حتی روی درس خوندنمون. فکر کن به اینکه وقتی تو دلت ناراحتی یا استرس داری، چقدر سخت میشه که روی چیزی مثل درس تمرکز کنی. مثلاً، اگه با مشکلی تو خونه یا با دوستات دست و پنجه نرم میکنی، انگار اون مشکلات میشن یه سایه که همیشه باهاته و نمیذاره تمرکزت رو جمع کنی.
یه چیز دیگه هم هست، وقتی نیازهای احساسیمون رو نادیده میگیریم یا سعی میکنیم اونها رو فراموش کنیم، در واقع داریم به خودمون آسیب میزنیم. اینکه احساساتمون رو درون خودمون حبس کنیم، میتونه باعث شه که به مرور زمان انرژی و انگیزهمون برای کارهایی مثل درس خوندن کم بشه. انگار مغزمون داره میگه ‘من الان نمیتونم به این فکر کنم، چون باید به اون مشکلات دیگه فکر کنم.’
پس اگه احساس میکنی که بیحوصله و بیانگیزه هستی، شاید اولین قدم اینه که به خودت و احساساتت توجه کنی. ببین چی داره ذهنت رو مشغول میکنه و سعی کن با اون مواجه بشی. گاهی اوقات لازمه که به خودمون اجازه بدیم احساساتمون رو بروز بدیم و با اونها کنار بیایم. وقتی این کار رو بکنیم، ممکنه ببینیم که راحتتر میتونیم روی کارهایی مثل درس خوندن تمرکز کنیم.
جمع بندی
خب، بذار یه جمعبندی از همه اینا بکنم. میدونی، وقتی پای درس خوندن به میان میاد، چندتا چیز مهم هست که میتونه حوصله و انگیزهمون رو تحت تاثیر قرار بده. اولیش خستگی جسمی و ذهنیه؛ وقتی تو خسته باشی، هر کاری، حتی فکر کردن به درس، مثل کوه سنگین میشه.
دومی، عدم علاقه به موضوع. وقتی درسی رو دوست نداریم، انگار مغزمون دست به تعطیلی میزنه و هر خطی رو که میخونیم، باید با خودمون کشتی بگیریم.
سومی اینه که فشار زیاد برای رسیدن به نتیجهای خاص میتونه حسابی رو اعصاب باشه. این فکر که ‘باید خوب باشم’ یا ‘شکست خوردن ممنوع’، میتونه انگیزه رو کلا از بین ببره.
چهارمی، روش مطالعه نامناسب و شکستهای گذشته. وقتی روش مطالعهمون با سبک یادگیریمون جور نیست، یا تجربههای شکست قبلی توی ذهنمونه، انگیزه مطالعه میتونه خیلی کم بشه.
و آخرین نکته، نیازهای احساسی نادیده گرفته شده. وقتی با مشکلات عاطفی یا استرسهای شخصی دست و پنجه نرم میکنیم، تمرکزمون رو درس خراب میشه.
پس اگه دفعه بعد حس کردی که حوصله درس خوندن نداری، یادت باشه به این نکات فکر کنی. شاید بتونی یه راه حلی پیدا کنی که بهت کمک کنه روی درسات تمرکز کنی و انگیزهت رو برگردونی.
یادت باشه، همهی ما از این دورهها میگذریم، و اشکالی نداره که گاهی یک قدم به عقب برداریم و تا بتونیم بهتر ببینیم داشتیم چیکار میکردیم
دوستدار موفقیتتون آرین رضائی نیا
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.